به نام خدا
سلام؛
بر خلاف تصور عمومی که" عشق" را اصلیترین سبب تشکیل زندگی مشترک و انسجام آن میدانند، به نظرم هیچچیز بیشتر از "گذشت"، مهم و اثرگذار نیست.
اصلا اشتراک بدون گذشت، ممکن نمیشود. چراکه بالاخره حتما در روند زندگی مشترک جایی دچار تزاحم میشویم و این تزاحم، لزوما هم بد و منفی نیست. آدمیزادیم دیگر. جایی خواستِ ما با خواستِ طرفِ مقابل، جور درنمیآید و لازم است یکی کوتاه بیاید تا جریان طبیعی زندگی، ادامه یابد و دچار تلاطم نشویم.
البته که گذشت در طول زندگی مشترک، فقط زمانی معنا مییابد و موثر است که دوطرفه باشد.
گذشت یعنی جایی تو حق داری، طرف مقابل هم حق دارد؛ و این میان یکی از حق خود بگذرد و کوتاه بیاید. پس جایی که یکی از دو طرف، حق ندارد و خواستش منطقی نیست، گذشت معنا ندارد.
وقتی گذشت اتفاق میافتد، دلخوری معنا ندارد و چشمپوشی همراه با ناراحتی و دلچرکین شدن، اسمش گذشت نیست. گذشت، بزرگداشت و مقدمدانستن حقی بر حقی دیگر است و ناحقی این میان وجود ندارد که بخواهد سبب کدورتخاطر شود.
گذشت باید حتما دوطرفه باشد و هردو اهل گذشت باشند؛ ولی خیلی هم نمیشود درگیر حساب و کتاب شد که کدام بیشتر یا کمتر گذشت کردهایم.
فکر میکنم عشق و محبت حقیقی و عمیق، در چنین زندگیای بهوجود میآید و قوام مییابد و بعد از مثلا پنجاه سال زندگی مشترک، میتوانیم ببینیم که این زوج هنوز عاشقند و به هم مهر میورزند.
و فکر میکنم که فقدان گذشت، عشق و محبتی -اگر بوده- را هم از بین خواهد برد.
زندگیهایتان سرشار از عشق و گذشت.
.............
پ.ن.
بازگشت به سرزمینی که مبدا زندگی مشترکم بوده و پر است از خاطرات زیبا و دوستداشتنی، حتما شیرین و جذاب و خواستنی است و مهاجرت، خصلت زادگان آدمی است که برای ماندن خلق نشدهاند.
بازدید امروز: 100
بازدید دیروز: 140
کل بازدیدها: 584208